بابایی نی نی

فقر واقعی

1390/10/26 1:41
نویسنده : بابایی
667 بازدید
اشتراک گذاری

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند چقدر فقیر هستند. آن‌ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.

در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟

پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!….

پدر پرسید: آیا به زندگی آن‌ها توجه کردی؟

پسر پاسخ داد: فکر می‌کنم!

پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن‌ها چهار تا. ما در حیاطمان فانوس‌های تزئینی داریم و آن‌ها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوار‌هایش محدود می‌شود اما باغ آن‌ها بی‌انتهاست!

در پایان حرف‌های پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

هانيه
26 دی 90 14:37
من از نوشته هاي شما خيلي لذت ميبرم - اي كاش بيشتر بنويسيد
فاطمه
28 دی 90 8:21
سلام خوندم فهمیدم ماچقد ثروتمندیم